دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

دختر_خاله سلام دوستان اسم من متین هست و 19 سالمه و از مشکل نا | بیاید کانال جدید Citi_Dastan@

دختر_خاله

سلام دوستان اسم من متین هست و 19 سالمه و از مشکل نادری بین مرد ها و پسر های ایرانی رنج میبرم به اسم دیر انزالی خخخ اینو گفتم که نگید اولین سکست چقدر طول کشید چون واقعا دیر انزالم. خب من تازگیا توی این سایت عضو شدم. داستانی که میخوام بگم مربوط میشه به دو سال پیش یعنی سال 1397 که من 17 سالم بود و هنوز هیچ سکسی با دختر نداشتم... دقیقا همچین روزهایی بود توی عید که تو تلگرام از طریق دخترخالم که همسن هم هستیم و خیلی رفیقیم با دوستش آشنا شدم که اسمش مبینا بود. یه دختر خوشگل و پرانرژی با بدن خوب و قد بلند... که البته اوایل نگران بودم اینجوری که میگه اگه قدش از من بلند تر باشه خیلی ضایع میشه!ولی خب اولین باری که همو دیدیم از آب دراومد که بله قدش شاید اندازه 15 سانت از من بلند تره ولی خب خودش اصلا مشکلی نداشت و همدیگرو دوست داشتیم البته لازم به ذکره دوتا دختر پسری که برای اولین بار میخوان رابطه رو تجربه کنن خیلی به نظرشون عاشق و معشوقن ولی خب وقتی یکم میگذره و اون خاطرات رو مرور میکنی میفهمی واقعا خنده دار بوده حرفایی که به هم میزدین...از اینجور حرفا بگذریم. ما چندباری باهم بیرون رفتیم و حس میکردیم که برای هم ساخته شدیم اصلا انقدر قربون صدقه هم میرفتیم که هرکی میدیدمون یه لبخند ریزی میزد انقدر تابلو بودیم. من زیاد به این فکر نمیکردم که سکس باهم داشته باشیم ولی توی تلگرام زیاد راجب اینکه اگه تنها باشیم باهم تو خونه چه کارایی میکنیم حرف میزدیم...اشتباه نکنیدا اصلا راجب سکس صحبت نمیکردیم راجب این صحبت میکردیم که همو بغل کنیم بوس کنیم فیلم بیارم ببینیم باهمو غذا بخوریم و از اینجور چرت و پرتا...گذشت از روزایی که میرفتم دم پنجره خونشونو نگاهش میکردم و روزایی که صبح از خوابم میزدم تا برم دنبالش و تا مدرسه برسونمش و بالاخره یه روز گفت که برم خونشون... پدر مبینا نبود بخاطر مشکلاتی که بهتره نگم و مادرش هم از پدرش جدا شده بود و ازدواج کرده بود و یه بچه دیگه داشت مبینا با دوتا از عمه هاش زندگی میکرد توی یه خونه دوطبقه که طبقه اولش هم مادربزرگ و پدربزرگش بودن. عمه هاش صبح میرفتن سرکار و غروب برمیگشتن پدربزرگ و مادربزرگش هم خیلی پیر بودن و حتی بالا نمیومدن و اگه کاری با مبینا داشتن توی راه پله صداش میزدن. من هیچ ترسی از این نداشتم که کسی بفهمه چون با تعریفایی که از خونشون کرده بود برام از خونه خالی راحت تر میدونستمش. اما خب استرس داشتم که چی قراره بشه؟! توی دلم یه وضعی بود انگار سینه ام داغ شده بود و آروم و قرار نداشتم خودمو کلی آماده کردم و بعد 20 دقیقه رسیدم دم خونشون به موبایلش زنگ زدم و یواشکی اومد پایین و در رو باز کرد و گفت یواش بریم بالا... وقتی داخل خونه شدیم من یکم گیج بودم نمیدونستم باید چیکار کنم... نشستم رو مبل و اومد نشست پیشم و گفت:(قبل اینکه بهت زنگ بزنم بیای حموم بودم از صبح تو خونه ام حوصله ام خیلی سررفته مرسی که اومدی پیشم) منم شروع کردم یکم لاس زدن و حرفای همیشگی و اینجور چیزا ما خیلی لب و لب بازی میکردیم تو پارکای خلوت توی کوچه ها و خب عادت داشتیم حتما هرسری انجامش بدیم. طبق همین عادت شروع کردیم به لب بازی... بلند شدم و چسبوندمش به آینه بزرگ دیوار که عمودی به پایین اومده بود و وقتی میرفتی جلوش کامل خودت رو میدیدی... با ولع لبای همو میخوردیم و کم کم رسید به زبون بازی. زبونشو گاز میگرفتم زبونمو میکرد تو دهنش و واقعا خیلی شیرین بود هنوز که یادش میوفتم... خب اولم گفتم ما هیچکدوم رابطه جدی ای قبلش نداشتیم و یکم زود زدیم بالا از نفس زدناش فهمیدم که خیلی خوشش اومده و دستمو از روی پیرهنش گذاشتم روی سینه هاشو شروع کردم مالیدن و همچنان لب بازی... یکم بعد دستمو بردم زیر و از رو سوتین میمالوندم براش و با نوک انگشتام نوک سینه هاشو پیدا میکردم و فشارشون میدادم و همچنان درحال لب بازی بودیم کم کم خسته شدم سرم داشت گیج میرفت انقدر سرپا عشقبازی کردیم و روراست نفس کم اوردم. خوابوندمش زمین و دیدم دستشو از توی شلوارم رد کرد و کیرمو شروع کرد مالیدن... خخخ نگم براتون که چه حسی داشتم انگار دنیارو تازه دیدم اصلا دل تو دلم نبود. بهش گفتم میخوای لخت شیم؟ سرشو تکون داد و شروع کرد دکمه هاشو باز کردن... یکم برام عجیب بود دختر به این شیطونی چرا الان حتی حرفم نمیزنه؟! ولی خب همین که تو این فکرا بودم که بهتره تمومش کنم و این حرفا دیدم لباساشو کامل در اورد و دمر خوابید جلوم که من کونو دیدمو اصلا داستان عوض شد و حشریت زد به بشریتم خب مشخصا...یه کون خیلی ناز و تمیز بدون کوچک ترین لکه ای... سعی داشت کسشو ازم مخفی کنه ولی خب زیادم موفق نبود و کسشو هربار که میدیدم کیرم بیشتر درد میگرفت انقدر سیخ شده بود چوچولش خیلی خوردنی بود کسش همش خیس بود انقدر حشری بود(البته لازم به ذکر است اینجانب کسش رو نخوردم و دیگه هم موقعیتی مثل او