خب این خاطره برا دوران دبستانم ایناس یچی حدود کلاس دوم سوم دخ | 𝔒𝔲𝔯 𝔡𝔦𝔞𝔯𝔦𝔢𝔰
خب این خاطره برا دوران دبستانم ایناس یچی حدود کلاس دوم سوم دخترم خیلی کوتاه و مختصر میخوام بگم با دختر خالم تو اتاق تنها بودیم اون خیلی از من کوچیک تر بود یچی تو مایه های مهدکودک خیلیم گوشتی بود منم از بچگی ب دختر گرایش داشتم خلاصه ک اینم بچه بود چیزی نمیفهمید منم ب بهونه بازی بش گفدم ک فک کن الان مثلا من مامانتم تو بچمی دارم حمومت میکنم تو سرتو بشور منم بدنتو :] اونم گف اوکی من شروع کردم ب مالیدن کیونش :) تا این ک داداش کصکش مزاحمش اومد :| این قضیه خلاصه تا ۱۲ سالگی من ادامه داشت دیگ :] اون موقع هم بعضی وقتا میبردمش تو اتاق خودمو مینداختم روش خودمو ب کیونش میمالیدم :]]]]]]]