2021-08-25 13:35:17
رمان هات و هیجانی
رمانی از بهترین چنلای ممنوعه تلگرام عوووف بکوب رو لینک جاذاب
باترس عقب عقبرفتم : ن...نکن
تلوتلوبیشترخودشو بهم نزدیک کرد : عاا اذیت نکندیگهنیلوفر
پرت شدم رو تخت با وحشت به صورت فرشاد تو چهار سانتی صورتم خیره شدم با پچ گفت : بزار امشبو خوش باشیم
با لبش از شقیقم تا چونم رو بوسید و گفت : امشبو برا من باش من شوهرتم
دستش رفت زیر لباسم
با هق هق نالیدم : ف...فرشاد...بهم دست نزن
با اعصبانیت چونمو گرفت و جنون آمیز گفت : تو که باکره نیستی یه امشبوهم برای من هرزه گری کن
با این حرفش نفسم قطع شد
کم کم دمای بدنم سرد شد پلکام داشتن آروم بسته میشدن
فرشاد با ترس تکونم داد : نیلوفر
وقتی حرکتی نکردم با عربده تکونم داد : نیلوفر...گ*و*ه خوردم پاشو...
فقط و فقط 10 نفر حق عضویت دارن
چنل ممنوعه تلگرام
182 views10:35