Get Mystery Box with random crypto!

🔞 اغواگر بهرام خان 🔞/ هانیه..

لوگوی کانال تلگرام haniyelovestory — 🔞 اغواگر بهرام خان 🔞/ هانیه.. ا
آدرس کانال: @haniyelovestory
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 2.45K
توضیحات از کانال

به نام خدا..... 💟
اغواگر
وسوسه داغ
قلب عاشق
وقتی دل نمی‌فهمد
👒عشق شیرین
🌸 کپی = دزدی : حرام 🌸

Ratings & Reviews

3.50

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

1

3 stars

1

2 stars

0

1 stars

0


آخرین پیام ها

2021-09-01 15:40:58

توجه!!! توجه



کتاب فایل اغواگر بهرام خان ( بدون سانسور)

25 هزار تومن

چنل vip قلب عاشق 18 هزار تومن

چنل vip وسوسه داغ 19 هزار تومن


که با هم میشه 62 هزار تومن

اما...!

اگه هر سه این رمان رو خریداری کنید
تخفیف شامل تون میشه!

( فقط اغواگر بهرام خان کتاب فایل داره)
دو رمان بعدی vip

به قیمت 44 هزار تومن

یک کتاب کامل بدون سانسور همراه با عکس شخصیت های رمان مناسب هر پارت
و...
دو چنل vip از بهترین رمان های آنلاین سال!

هر سه رمان بدون سانسور



به نویسندگی : سرکار خانم هانیه..



عجله کنید
ظرفیت محدود


شماره کارت جهت خرید و عضویت vip

6104 3376 4234 2446

بانک‌ ملت فاطمه نجفی

عکس فیش واریزی رو به آیدی زیر ارسال کنید تا لینک کانال یا فایل کتاب در اختیارتون قرار بگیره

https://t.me/hani_3_0
https://t.me/hani_3_0

.

1.2K views12:40
باز کردن / نظر دهید
2021-09-01 15:39:19 #پارت116

_ ممنون بابت چای
چرا واسه خودت نیاوردی؟

اوه.. بهرام خان الان از من خواست تا باهم چای بخوریم؟

_ من پایین میخورم

برگشتم که برم
دستمو گرفت...

_ بشین.. مبخوام صحبت کنیم

_ درمورد چی؟

صندلی که گوشه اتاق بود و قبلا روش نشسته بودم رو میاره، کنار صندلی میز کارش میذاره

_ بشین

لحن قاطعش باعث میشه بی معطلی بشینم
سینی رو میکشه سمتم

_ باید یه چیزایی رو برای هم روشن کنیم
ببین.. چه این محرمیت باشه چه نباشه، تو حق نداری دیر بیای خونه

_ اختیار من دست شما نیست که واسم تعیین تکلیف میکنین

دستش رو میذاره زیر صندلیم و میکشه جلو.. آنقدری که پام میخوره به زانوش..
پاشو باز میکنه و بازم جلوتر میکشه
زانوهام به رون پاش میخوره
صورتامون به هم نزدیک شده بود و من باز داشتم زهر ترک میشدم

_ اول اینکه.. اگه بخوای میتونم به تو هم ثابت کنم!

صدای بَمش از اون نزدیکی تنم رو به لرزه مینداخت

_دوم اینکه.. اگه فقط یکبار دیگه تا اون وقت شب بیرون باشی یه استخون سالم تو تنت نمی‌ذارم

چشام از حرفی که زد گرد شد، فکر میکردم میخواد بابت کارش معذرت خواهی کنه!

_ سوم اینکه... بازم مورد اول!

آب دهنمو قورت میدم.. اون همه حرفاش رو با جدیت و اون اخم های همیشگیش گفت، مشخصه که شوخی نمیکنه..





هزینه کتاب کامل اغواگر به صورت فایل pdf با تخفیف فقط 25 هزار تومن


بیش از 3000 صفحه همراه با عکس شخصیت های رمان جذاب و داغ #اغواگر



همین حالا حتما کتاب رو خریداری کنید تا از قسمت به قسمتش لذت ببرین

1.1K viewsedited  12:39
باز کردن / نظر دهید
2021-09-01 15:39:19 #پارت115

بعد شستن ظرف ها یه سینی چای میریزم و به پذیرایی میبرم، مامان و خاله مشغول دیدن سریال هستن

_ دستت درد نکنه مادر

_ نوش جان

میشینم کنار مامان.. بالاخره دیدن سریال اوشین هم خالی از لطف نیست نمیدونم اوشین چی داره که مامان و خاله انقد با ذوق نگاه میکنن

خاله استکان چای رو توی پیشدستی روی میز میذاره واز جاش بلند میشه

_ کجا مریم؟

_ واسه بهرام چای میبرم

_ تو بشین پات درد میکنه، بهار میبره

با چهره درهم به مامان نگاه میکنم، خب چرا از من مایه میذاری اگه چای بخواد خودش میاد می‌خوره
خاله طوری جواب میده انگار بدش نمیاد من ببرم

_ نه.. بهار هم خسته شده

_ بشین مریم جان، کاری نکرده
بهار دوباره چای بریز اینا داره سرد میشه

بالاجبار بلند میشم تا برای بهرام خان چای ببرم
چای لیوانی رو توی سینی کوچیکی میذارم و یک ظرف کوچیک هم خرما

در اتاقش رو میزنم
جواب نمیده.. دوباره میزنم ولی باز جواب نمیده
دستگیره در رو پایین میکشم، در باز میشه
نماز میخوند
پیشونیش رو روی مُهر میذاره بعد چند لحظه برمی‌داره، چشماشو میبنده و آروم دعا میخونه،
سینی رو روی میز کارش میذارم
مُهر رو میبوسه و سجاده رو جمع میکنه

_ قبول باشه

به سمتم برمیگرده، سجاده رو روی میز میذاره... تو فاصله کمی هستیم
اون به من نگاه میکنه و من به میزش
....
1.1K views12:39
باز کردن / نظر دهید
2021-08-31 10:26:13

توجه!!! توجه



کتاب فایل اغواگر بهرام خان ( بدون سانسور)

25 هزار تومن

چنل vip قلب عاشق 18 هزار تومن

چنل vip وسوسه داغ 19 هزار تومن


که با هم میشه 62 هزار تومن

اما...!

اگه هر سه این رمان رو خریداری کنید
تخفیف شامل تون میشه!

( فقط اغواگر بهرام خان کتاب فایل داره)
دو رمان بعدی vip

به قیمت 44 هزار تومن

یک کتاب کامل بدون سانسور همراه با عکس شخصیت های رمان مناسب هر پارت
و...
دو چنل vip از بهترین رمان های آنلاین سال!

هر سه رمان بدون سانسور



به نویسندگی : سرکار خانم هانیه..



عجله کنید
ظرفیت محدود


شماره کارت جهت خرید و عضویت vip

6104 3376 4234 2446

بانک‌ ملت فاطمه نجفی

عکس فیش واریزی رو به آیدی زیر ارسال کنید تا لینک کانال یا فایل کتاب در اختیارتون قرار بگیره

https://t.me/hani_3_0
https://t.me/hani_3_0

.

1.7K views07:26
باز کردن / نظر دهید
2021-08-31 10:25:38 #پارت114

_ هوففف.. حالا انگار مجبورم برای قهر کردنم بشینم پای سریالای آبکی
گوشیمو برمیدارم و شروع میکنم به خوندن رمانم.. بعد چند دقیقه به این نتیجه میرسم که واقعا شخصیت این دختر تو واقعیت هم وجود داره؟ دختری که از اول تو ناز و نعمت زندگی کرده و حالا با مرد رویایی من داره ازدواج میکنه!
شخصیتی که از بچگی دوست داشتم شوهرم بشه، سوپرمن بود!
ولی حالا نظرم عوض شده.. مرد تو داستان که حالا قسمت این دختر لوس پرشانس شده رو میخوام! چشمامو می‌بندم و بهش فکر میکنم.. به مردی که نازک تر از گل بهم نمیگه و همیشه عاشقانه هاش رو به پای من میریزه

ای خدا.. هر چه زودتر این سوپرمن رو بفرست تا حال این سیاه سوخته رو بگیره که رو من دست بلند کرده و بدون که من همیشه مشتاق و منتظر این نعمت بزرگت هستم!

کاش میتونستم دوباره برم بیرون و شب بیام خونه اینجوری حالش گرفته می‌شه
میفهمه که حرفش برای من ارزشی نداره
فقط کاش مامان رو یه جوری بکشم تو تیمم!

روی کاناپه دراز کشیده بودم و مشغول گوشی بودم.. این روز ها خیلی در حقش اجحاف کردم ولی جبران میکنم

_ سلام

مثل برق از جام بلند میشم، این چرا الان اومد؟ مگه ساعت چنده؟
ساعت گوشی رو نگاه میکنم و از تعجب ابروهام میرن بالا
یعنی ساعت شده دو بعد ظهر؟

_ سلام پسرم خسته نباشی

_ ممنون
سلام زهرا خانوم

_ سلام، خسته نباشید

احساس کردم مامانم مثل قبل جواب نداد و این یعنی مامانم ناراحته
خب خدا رو شکر!

_ زهرا خانوم، می‌خواستم باهاتون صحبت کنم
اگه امکانش هست

مامانم نگاهی به بهرام خان میکنه، بلند میشه و چادر رنگیش رو مرتب میکنه
الان انتظار دارم مامانم بشینه و بگه
خیر، امکانش نیست!
ولی از اونجایی که من و مامان خیلی با هم فرق داریم این اتفاق نمیفته

_ بله، بفرمایید

آقا بهرام، مامانم رو به سمت طبقه بالا هدایت میکنه
و منم تو کف حرفی که میخواد خصوصی به مامانم بزنه میمونم

با رها خداحافظی میکنم و صفحه چتمو باهاش می‌بندم.. میرم اشپزخونه تا تو کارای باقی مونده به خاله کمک کنم

_ خسته نباشین.. کمک میخواین؟

_ بی زحمت میزو بچین مادر

میزو میچینم و منتظر مامان و بهرام خان میمونیم بالاخره یک ربع بعد تشریف میا رن.. از جام بلند می‌شم

_ سلام

مامان و خاله می‌شینن سر میز
بهرام خان نگاهش از رو چشمام به گونه راستم میفته و بعد دوباره به چشمام و لباسم نگاه میکنه

_ سلام

برنج رو توی دیس و خورشت رو توی ظرف میکشم و سر میز میذارم

حالا جناب بچرخ تا بچرخیم!


آروم ‌‌شروع میکنم به غذا خوردن و اصلا هم مهم نیست لباس جذبم ممکنه چه چیزایی رو برای مرد روبه روییم به نمایش گذاشته باشه!

باز سَرو کله شیطنتم پیدا میشه!
به مامان و خاله نگاه میکنم، حواسشون به من نیست
پایین تیشرتم رو از زیر میز میکشم پایین وقتی یقه تیشرت به حد کافی پایین اومد و چاک سینم پیدا شد همونجا نگه میدارم و خیلی ریلکس لیوان دوغم رو یکمی سر میکشم و به بهرام خان که محو جاذبه روبه روش شده نگاه میکنم
صحنه ای که پیش روشه زیادی جذاب و تحریک کنندست، رنگ نارنجی تیشرت جذبم با سفیدی پوستم تضاد آتیشی رو براش به نمایش گذاشته..
لیوان رو از قصد آروم روی میز میکوبم
متوجهم میشه.. تو چشمام نگاه میکنه به حالت پرسش سرم رو براش تکون میدم،
اخم شدیدی بهم میکنه و سرش رو میندازه پایین تا مشغول غذاش بشه
ولی انگار نمیتونه چون بعد سه، چهار دقیقه بلند میشه

_ ممنون

_ تو که چیزی نخوردی مادر

نگاهم میکنه و پوزخندی بهم میزنه

_ چرا اتفاقا.. صرف شد

از آشپزخونه بیرون میره و احتمالا رفتن به اتاقشون..

فکر کنم تب تندی داره!
..........






هزینه کتاب کامل اغواگر به صورت فایل pdf با تخفیف فقط 25 هزار تومن


بیش از 3000 صفحه همراه با عکس شخصیت های رمان جذاب و داغ #اغواگر



همین حالا حتما کتاب رو خریداری کنید تا از قسمت به قسمتش لذت ببرین

1.4K viewsedited  07:25
باز کردن / نظر دهید
2021-08-31 10:25:07 #پارت113

_ یعنی یه بیرون رفتن من انقد دردسر داره؟ من تنها نبودم چهار تا از دوستام که تقریبا هم سن هم بودیم همراه من بودن
پس چرا خانواده های اونا انقد بهشون سخت نمیگیرن؟

_ خب شاید برای اونا عادی باشه
ولی ما نمیتونیم قبول کنیم دختر قشنگمون تا اون وقت شب بیرون باشه
دخترم شهر پر از گرگ شده نمیخوام اینطوری صحبت کنم، تو خامی مادر
تجریه نداری، اگه خدایی نکرده دست یکی از آدم های خدا نشناس میفتادی
فکر میکنی چی در انتظارت بود؟

اگه بهرام میگه شب زود برگرد واسه همینه دخترم، نمیخواد که اذیتت کنه
همش برای اینه که از وضعیت جامعه خبر داره
هر چی نباشه اون مرده، بیشتر از تو، تو جامعه بوده، بیشتر از تو سن داره
خیلی بیشتر از تو تجربه داره، میدونه بیرون چه اتفاقاتی میفته

دخترم تو هم فراموش کن اتفاقی که افتاده، زمان رو نمیشه به عقب برگردوند
ولی میشه آینده رو به وسیله گذشته ساخت

_ باشه خاله

چای و کیک رو برمیدارم و به اتاق نشیمن میرم، Tv رو روشن میکنم و نکرار سریال رو تماشا میکنم

دلم پره.. هم از مامان هم از خاله هم از بهرام خان
همه سعی دارن من رو مقصر کنن و اونو قهرمان.. که چی؟ آقا نگران شده
خب شده که شده، اصلا کی بهش گفت نگران من بشه یا بیاد دنبالم
........
1.2K views07:25
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 23:14:47

توجه!!! توجه



کتاب فایل اغواگر بهرام خان ( بدون سانسور)

25 هزار تومن

چنل vip قلب عاشق 18 هزار تومن

چنل vip وسوسه داغ 19 هزار تومن


که با هم میشه 62 هزار تومن

اما...!

اگه هر سه این رمان رو خریداری کنید
تخفیف شامل تون میشه!

( فقط اغواگر بهرام خان کتاب فایل داره)
دو رمان بعدی vip

به قیمت 44 هزار تومن

یک کتاب کامل بدون سانسور همراه با عکس شخصیت های رمان مناسب هر پارت
و...
دو چنل vip از بهترین رمان های آنلاین سال!

هر سه رمان بدون سانسور



به نویسندگی : سرکار خانم هانیه..



عجله کنید
ظرفیت محدود


شماره کارت جهت خرید و عضویت vip

6104 3376 4234 2446

بانک‌ ملت فاطمه نجفی

عکس فیش واریزی رو به آیدی زیر ارسال کنید تا لینک کانال یا فایل کتاب در اختیارتون قرار بگیره

https://t.me/hani_3_0
https://t.me/hani_3_0

.

353 views20:14
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 23:12:21

#پارت112


از خواب بیدار میشم.. ساعت نه و نیمه
بعد شونه کردن موهام راهی حموم میشم، ده دقیقه ای میام بیرون
دیگه اهمیت نمیدم از نظر بقیه چی درسته چی غلط
میخوام اون طوری باشم که خودم تشخیص میدم درسته نه دیگران

تیشرت نارنجی با شلوارک یاسیم رو میپوشم، دیروز که تو پاساژ بودیم نیلوفر برام انتخاب کرد
موهامو می‌بندم و از اتاق بیرون میرم

خاله در حال درست کردن غذا بود

_ سلام خاله.. صبح بخیر

_ سلام به روی ماهت، بیا مادر.. بیا برات صبحونه بچینم

_ ممنون خاله یه چای با کیک میخورم

خاله در سردخونه یخچال رو میبنده
تکه های یخ رو توی پلاستیک میریزه بعد اینکه گره زد میده دستم

_ بهار جان، اینو بذار رو صورتت مادر، پوستت حساسه یکم خون مرده شده
چای و کیک هم صبحونه نمیشه

_ نمیدونم پوستم حساس هست یا نه
ولی چیزی که تو صورتم خورد شبیه آهن بود تا دست

_ عزیز دلم، من کار بهرام رو اصلا توجیح نمیکنم ولی برای مردی مثل اون خیلی سخته ناموسش تا اون وقت شب بیرون باشه.. اونم دختری مثل تو.. به این جوونی.. نمیگم حق داشته چون نداشت
ولی میخوام یکم خودت رو جاش بذاری

ساعت سه اومد خونه وقتی که من و مادرت رفته بودیم خونه دوستم مولودی،
فکر می‌کرد تو همراه ما هستی
وقتی که ما اومدیم و تو رو ندید از من سوال کرد، منم بهش گفتم با دوستت رفتی بیرون و احتمالا دیر میای

متوجه عصبانیتش شدم ولی بهرام خیلی بروز نمی‌داد
ساعت که هشت شد اومد پیش مادرت تا ازش بخواد باهات تماس بگیره
هر چی که بهت زنگ میزدیم خاموش بودی، تا نُه و نیم بهت زنگ میزد
یهو دیدم که سوئیچ رو برداشت، گفت جایی کار داره ولی من فهمیدم که اومد دنبال تو
حالا فکر کن از اون موقع تا وقتی که تو بیایی چقد استرس و فشار روانی روش بوده، به لحظه ای فکر کن که چه فکر هایی تو این مدت از سرش گذشته
فکرهایی که مردی رو از پا میندازه...




هزینه کتاب کامل اغواگر به صورت فایل pdf با تخفیف فقط 25 هزار تومن


بیش از 3000 صفحه همراه با عکس شخصیت های رمان جذاب و داغ #اغواگر



همین حالا حتما کتاب رو خریداری کنید تا از قسمت به قسمتش لذت ببرین

347 viewsedited  20:12
باز کردن / نظر دهید
2021-08-27 23:11:46

#پارت111


پس باید بگم خیالتون خیلی هم راحت نباشه چون حدش رو بهش یادآوری کردم

_ فقط کافیه بی احترامی کرده باشی
اونوقت من میدونم با تو

حین لباس عوض کردن با دلخوری میگم

_ خوبه طرف زده تو صورتم شما اینجوری طرفداریش رو میکنی

میرم جلوی آینه.. بادیدن صورتم هنگ میکنم
جای انگشت دستش روی صورتم رد قرمز گذاشته

_ مامان شما صورتمو دیدی بعد هیچی بهش نگفتی؟
فقط به خاطره اینکه دیر اومدم؟
اون چه حقی داشت دست روم بلند کنه؟

مامان روشو میکنه سمت دیوار طوری که به چهرش دید ندارم

_ مامان با شمام.. چرا جواب نمیدین؟

_ چی بگم مادر.. یه چیزایی رو وقتی دیدی باید خودت رو به ندیدن بزنی

بعضی حرف های مامان منو بهم میریزه
مثل زمانی که خونه حسین آقا بودیم
اونجا بعضی حرف هایی که بهمون میزدن.. نشنیده می‌گرفتیم
خیلی از کار ها رو می‌دیدیم ولی ساده از کنارش می‌گذاشتیم البته در ظاهر ساده بود.. همه اونا ما رو می‌شکستن....

_ دیگه اینو نمی‌فهمم، اینکه یکی بهم سیلی زده چرا باید خودتونو به ندیدن بزنین؟ وقتی منو می‌کشوند به سمت پله ها چرا سکوت کردین؟

_ چی بگم وقتی تو خونش داریم زندگی می‌کنیم؟ چی بگم وقتی تا حالا بهم بی احترامی نکرده؟ چی بگم مادر؟
وقتی تو رو زن خودش میدونه و بهت غیرت داره و تو، تا این موقع از شب بیرون بودی در صورتی که بهش نگفتی
چی میتونم بگم؟

هر چقدر روزم بی نظیر بود شبم جهنمی
الان فقط دلم جیغ زدن میخواد
خیلی جدی به مامان حرفام رو میزنم

_ چیزی که بین من و اون آقا وجود داره فقط یه محرمیت سادست نه چیز دیگه
ایشون هم هیچ حقی نسبت به من ندارن اینو هم تو اتاق بهشون گفتم
بهتره شما هم از این حق ها به کسی ندین

_ گوش کن بهار
من مادرتم، صلاح تو رو بهتر از خودت می‌دونم.. اگه بهرام خان به تو میلی داشته باشه من مخالف نیستم

مسخرست انگار همه جدی گرفتن و فقط منم که دست و پا میزنم.. انقد که الان عصبی بودم تو اتاق بهرام خان نبودم، باید برخورد جدی تری باهاش میکردم..

355 viewsedited  20:11
باز کردن / نظر دهید