#اعتراف_ناشناس سلام دخیم ۱۷ وقتی ۱۳ سالم بود یه شب رفتم پیش | ~ 𝒘𝒐𝒖𝒏𝒅𝒆𝒅`ᥫ᭡𝐂𝐫𝐮𝐬𝐡💜
#اعتراف_ناشناس
سلام دخیم ۱۷ وقتی ۱۳ سالم بود یه شب رفتم پیش بابام ببینم چجوری ماشینو درست میکنه:/ رفتم کنارش و نگاه کردم بعد احساس کردم کیر بابام داره شق میشه و امممم .. یکم ترسیدم ولی گفتم: "بابامه دیگه... چیزی نیست" دستشو اورد لا ممه هام و لرزیدمممم خییییلی بد بود بعد سریع شلوارمو در اورد و از رو شرت چوچولمو آروم میزد واقعا نمیتونستم چیزی بگم+_+ شرتم در اورد و به کیرش یه توف انداخت و فرو کرد توم به شددددت درد داشت و من هی تقلا میکردم که فرار کنم ولی اون منو سفت گرفته بود و تلمبه سریع و خشن میزد یهو دیدم دهنمو باز کرد و کیرشو فرو کرد تو دهنم و آبشو تا آخر خوردم و شروع کردم به مک زدن کیرش
هیچ وقت اون روزو یادم نمیره و از اون روز ، هر شب دارم کصمو میمالونم نمیدونم واقعا از یه جهت گریه میکنم از یه جهت خوشحالم