دسترسی به ترابایت پورن در تلگرام »

به شکل آب 1401/04/27 #دنباله_دار دوستان این داستان دنباله دا | داستانکده | DasTanKadah

به شکل آب
1401/04/27

#دنباله_دار

دوستان این داستان دنباله داره و پر از مونولوگ های دو نفرست قطعا سکس هم داره اما نهایتا نصف داستان سکس هست
پس اگر حوصلشو دارید بخونید…اولین داستانمه اگر قلمم خوب نبود ببخشید
من امینم ۲۳ سالمه و مدتیه که کاربر شهوانی هستم
گفتن از قد و وزن و چهره که کلیشه ایه، خیلی کوتاه از گذشتم میگم
من تو زندگیم صدمه های وحشتناکی خوردم و همشونم یه دلیل داشته ،دروغ!
و تو این کشمکش بین خوده ساده ی زودباورم و خوده اسیب دیده ی عصبیم گاهی خیلی من های مختلف تو سرم ساخته شد و مرد ، از من های خیلی با اخلاق و آروم تا من هایی که فقط به یک چیز فکر میکرد ،
و اونقد نسبت به دروغ حساس شدم که دیگه بهترین دوستی هارو با شنیدن یه دروغ ساده ترک میکنم و برای همین مدت زیادیه که سرمو با دوستیای کوتاه و گذرای مجازی گرم میکنم ، نمیشه مطمعن بود عصبی هستم یا اروم ، اما مطعنا کم حوصلم
بگذریم
داستان از جایی شروع میشه که بارها تو سایت با تاپیک های مختلف دنبال یه دختر گرم و پر حرارت میگشتم تا بتونه سیرم کنه چون یه جورایی فکر میکنم هیچوقت قرار نیست از ارضا شدن سیر شم ، نهایتا یک ساعت و بعد دوباره کرمش تو سرم حرکت میکنه طوری که انگار هیچوقت قرار نیست سرم خالی شه
تمام تاپیکا و پیاما بی فایده بود تا روزی که از رفتار تحقیرآور هم جنسام تو خیابون
ازینکه به جنده و سالم و تیشرتی و چادری رحم ندارن و کار به جایی میرسه که به عنوان یه پسر بعد از گفتن کلمه : ببخشیدچند لحظه (برای پرسیدن ادرس) باید از هر زنی یه تومار فحش و چرند بشنوم چون پیش فرض اینه که جنس من مزاحمه،شاکی و عصبی ،یه متن پرو پیمون نوشتم و تاپیکش کردم
و اولین پیامو از یه دختر که ظاهرا ۲۲سالش بود گرفتم
+چه عجب…یکی اعتراض کرد… مرسی این تاپیکو زدی
_مرسی عزیزم،واقعا دختری یا باز فیک!!!
+تا اونجایی ک میدونم دخترم ، شاید گاهی باهات دردو دل کنم عیب نداره؟
_ نه راحت باش
زمان گذشت شاید یک هفته ، یا کمی کمترو بیشتر
تا روزی که قرار شد ببینمش البته نه واسه سکس، قرارمون تو یه پارک شلوغ بود
نمیدونم چرا انقد به شلوغ بودنش اصرار داشت
اون منو تو تل دیده بود اما من نه، میگفت ممکنه اشنا باشیم منو بشناسی!!!
چجوری باید بشناسم وقتی خودش منو نشناخته از رو عکس؟؟،
ساعت ۵ عصر جمعه رسید ، سرم پایین بود و تو فکر بودم که یه بوی عطر گرم و ملایم حس کردم
دوتا کفش پاشنه بلند مشکی و پاهای سفید مخملی با ناخون لاک زده جلوم بود
+امین؟
عجب صورت بانمکی … همزمان هم نبض قلبم محکم شد هم نبض کیرم، طوری که انگار مطمعن بود قبل اینکه جواب بدم روی نیمکت نشست ، بوی عطرش بیشتر توی سرم پیچید ، ضربانمو بالا میبرد
_بله…چه سر وقتم اومدی

نخیرم نیم ساعته اینجام نگات میکردم مطمعن شم خودتی، همش سرت پایین بود
_اها…چقد نازی تو…ادمی به خوشگلی تو توی سایت چیکار داره؟پسر بخواد ریخته سکس بخواد ریخته ،
ادم میخوام، ریخته؟
_ …
+موهات رنگه؟
_نه
+پس چرا ریشت مشکیه؟
_ناخونامم بلنده بند کفشامم بازه انضباطو کم کن برم
+چقد کم حوصله ، به موت دست بزنم ناراحت میشی؟
محو چشمای لرزون و پر از ترسش و تن صمیمی صداش بودم ، دوباره منتظر جوابم نموند ، دستشو برد لای موهام و اروم آورد تا روی صورتم،
انقد پوستش نرم بود که داشتم دیوونه میشدم، همه چیز به نظر سرکاری بود،اون دختر با اون چهره ، تنها ، انقدر صمیمی و گرم !!!
ساعدش عین برف سفید بود گردنشم همینطور
نمیدونم شاید منم ادم نبودم که نبض کیرم محکم تر از قلبم میزد ،
دستمو گذاشتم رو پاش، عین پمبه نرم بود، منتظر یه واکنش خوب برای جلو رفتن یا یه واکنش تند برای تموم شدنش بودم ، صفر و