Get Mystery Box with random crypto!

شیطونی های خانوم دوستم 1399/09/26 زن دوست بیغیرتی زن شوهردار | 💦داستان💦

شیطونی های خانوم دوستم

1399/09/26

زن دوست بیغیرتی زن شوهردار

این داستان واقعیه یه کم پیاز داغشو زیاد کردم یه جاهایی که بیشتر حال بده بهتون. اسما مستعار هستن
یه کم طولانیه خواستم دو قسمتش کنم دیدم نمیشه
رامین هستم 26 ساله
مجردم
هیکلم خوبه نسبتا ( سیکس پک نه ولی چون 6 7 ساله فیتنس کار میکنم رو فرمم)
فیسم معمولیه و قدم 188
یه نمه آدم هیزی هستم
بهار سال 98 به واسطه رفیقم پویان دعوت شدم مهمونی خونه رفیق اون رضا
من با پویان و خانومش هانیه میونه خوبی دارم
پویان 28 سالشه مثل داداشمه هانیه هم 24 سالشه مثل زن داداشمه ولی زن داداشی که یه سری فاز ریز دارم روش
یا اونم دنبال کرم ریختنه یا واقعا تو این باغا نیست و فقط از روی راحتی باهام تا این حد راحته
به خودم رسیدم و عطر و لباس خوب و آماده شدم با ماشین رفتم خونه پویان
قرار بود محسن که از دوستای مشترک رضا و پویانه با خانومش بیاد خونه اونا از اونجا با یه ماشین بریم
رسیدم هانیه اومد درو باز کرد

سلام هانیه

سلام رامین جون خوبی؟ خوش اومدی بیا تو عزیزم
(جون و عزیزمی که گفت منو یاد ریختنایی انداخت که یه وقتایی دور از چشم پویان وجود داشت. من کفشامو دراوردم رفتم تو و به هانیه دست دادم. هانیه یه لگ ذغالی فاق کوتاه پاش بود با تاپ توسی. بعضی وقتا شلواراشو میکشید بالا و میچسبید به کسش و من حشرم میزد بالا از تصورش چون کاملا شکل کسش رو میدونستم چطوریه از بس از رو شلوارای تنگ و نازکی که کشیده بود بالا دیده بودمش توی این 1 سال آشنایی و ازدواجشون. از استخر با شلوارک استرچ بدون شورت بگیرید تا بلوز شلوارای راحتی تو خونش)

مرسی قربودن برم تو خوبی عزیزم؟ پویان کو؟

داره آماده میشه تو اتاقه
(اومد دولا شه کفشای منو برداره از جلوی در بیاره تو که کش اومدن لگش روی کونش رو دیدم و متوجه شدم شورت پاش نیست. بعد صاف که وایساد من بغلش کردم و روبوسی کردیم با هم مثل وقتای دیگه ای که پویان اون اطراف نیست گرفتمش تو بغلم و دو تا بوس روی لپاش گذاشتم)

پویان تو اتاقه برو بشین برات یه چیزی بیارم بخور

باشه عزیز دلم

من رفتم توی سالن و بلند سلام کردم به پویان و اون جواب داد و اومد و حال احوال و روبوسی و نشستیم
هانیه رفته بود تو اتاق 2 دقیقه بعد اومد بیرون
دقت کردم دیدم خط شورتش از روی لگ مشخصه رو کونش متوجه شدم رفته شورت بپوشه بیاد
همین کارا رو میکرد که پیش خودم میگفتم کرم داره
آخه تو که میخوای شورت بپوشی چرا قبل اینکه من بیام نپوشیده بودی و تا پویان خواست بیاد پوشیدی؟
یه چای خوردیم و محسن و خانومش اومدن و معرفی و احوال پرسی بعدم راه افتادیم بریم
با ماشین پویان میخواستیم بریم
موقع سوار شدن به ماشین هانیه گفت رامین شما بشین جلو
من گفتم نه هانیه راحت باش من عقب راحتم و رفتم نشستم عقب
شروع کرد هانیه به اصرار به محسن که اون بشینه جلو و پویان هم توی تارف همراهی کرد که محسن نشست جلو و من شصتم خبردار شد
هانیه اومد نشست کنار من و زهره (همسر محسن) هم نشست اونور
اولش با فاصله نشست و منم عادی نشسته بودم
یواش یواش فاصله مون توی مسیر کمتر میشد و اون کلا رو به زهره نشسته بود تقریبا پشتش به من بود
شورتش از پشت از بالای لگ بیرون بود و از زیر مانتوی نازکی که تنش بود پوست و شورتش مشخص بود
دیگه تقریبا کونش رو چسبونده بود به من و من داشتم حال میکردم
سرم تو گوشی بود و آرنجمو از کنار چسبونده بودم به بالای کونش
کلا یه وقتایی بهم حال میداد هانیه ولی هیچوقت علنی نبود منم تو ذهن خودم یه رابطه یواشکی غیر علنی یا چیزی رو شکل داده بود که اصلا اون فاز نداره و از روی راحتیش اینطوریه
منم خب داشتم حال میکردم واسه خودم و سعی میکردم فکر کنم این رابطه یواشکی غیر علنیه است و خیلی هیجان داشت
تا رسیدن به خونه رضا من همونطوری توی کون هانیه سهیم بودم و حال کردم تا رسیدیم و ناراحت از اینکه اه تموم شد ولی طولی نکشید که رفتیم توی آسانسور
وایساده بودیم 5 تایی تو آسانسور تنگ
هانیه مانتوی جلو بازشو ول کرده بود که من متوجه خیسی کوچولوی روی کسش شدم
چشم تو چشم کردم باهاش بعد زمانی که داشت نگاهم میکرد من صاف نگاهمو بردم سمت کسش که متوجه شد و مانتوشو با دست جمع کرد تا رسیدیم بالا
سلام و احوال پرسی و هانیه زود رفت تو اتاق و با یه ساپورت تنگ و نازک برمودا اومد و سویشرت رو از آستین بسته بود دور کمرش و آستیناش از جلو آویزون بود رو کسش
مشغول بازی و مشروب شدیم که همه دیگه گرم بودن ولی من زیاد مشروب نمیخورم کلا اهلش نیستم چون بدنسازم و خوب نیست فقط واسه اینکه بقیه نگن فازم کیریه 2 تا پیک خوردم و همونا رو تا ته داشتم ریز ریز میخوردم