Get Mystery Box with random crypto!

تو مزاحم زندگیمونی باید بری امیر مال منه که هدیه اون لحظه نمید | 💦داستان💦

تو مزاحم زندگیمونی باید بری امیر مال منه که هدیه اون لحظه نمیدونست چیکار کنه شقایقم سرحال تر و قوی هیکل تر از هدیه افتاده بود روش انقد زده بودش سروصورت هدیه خونی بود منم نگاه میکردم هدیه با گریه و انقدم کتک خورده بود جون نداشت گفت من میدونستم امیرخیانت میکنه ولی فکرشم نمیکردم با تو نامرد و شروع کرد به جمع کردن وسایل که حین جمع کردن ک هنوز آبمون نیومده بود شقایق منو نشوند گفت بیا ب کارمون برسیم شروع کرد جلوی چشم هدیه بهم دادن هدیه هم از ترس فقط گریه میکرد وسایلشو جمع کردو رفت ب خونوادش همه چیزو گفت و چن هفته بعد درخواست طلاقش اومد ک منو شقایق بدون اینکه شقایق به خونوادش خبر بده دیگ باهم بودیم از اونجا که رضا هم پولشو شقایق بهش داد گوشیشو خاموش کرده بودو دیگ خبری ازش نبود تا روز دادگاه هدیه درخواست مهرشو کرد که ماهم فیلم سکسش با رضارو داشتیمو شقایق تهدیدش کرد که فیلمو ب خونوادش نشون میده این باعث شد دیگ مهریه هم بهش ندیم
خلاصه ی ۲ ماهی گذشت همه چی عالی بود که ی روز شقایق گفت میخوام برم پیش خونوادم تعطیلاته که گفتم منم بیام بالاخره که باید بهشون بگیم که گفت ایندفعرو خودم برم بگم از یکی خوشم اومده تا ب اونجاشم میرسیم گفتم باشه خلاصه وسایلو جمع کرد منم تنها چیزی که از شقایق داشتم ی شماره تلفن بود حتی ادرس خونه شون تو شهرستانم نداشتم حتی ی خونه هم به اسمش زده بودم اونم بدون اینکه من بدونم فروخته بودو گوشیشو خاموش گردو رفت و من موندمو خودم تنها
که الان ۳ ماه از داستان زندگیم میگذره و خواستم براتون بگم نظرتونو بنویسین ممنونم
@dastaniha_100
نوشته: امیر