Get Mystery Box with random crypto!

زاپاس

لوگوی کانال تلگرام dastan_kadah8 — زاپاس ز
آدرس کانال: @dastan_kadah8
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 24
توضیحات از کانال

َ

Ratings & Reviews

2.00

2 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

0

2 stars

2

1 stars

0


آخرین پیام ها

2022-07-09 20:49:22 جهت خرید #دیلدو #واژن_مصنوعی #پلاگ_مقعدی و انواع #ویبراتورها به لینک زیر مراجعه کنید
پرداخت درب منزل
بدون هیچ نوعه پیش پرداخت امن خرید کنید
https://t.me/+_fVwMtCTcAM2OTVk
4.5K viewsنازی, 17:49
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 20:45:21
وقتی اولین بارته
سری فیلمای جومانجی رو دیدین؟

Jumanji: Welcome to the Jungle 2017
IMDb : 6.9
Rotten Tomatoes : 76%

"در جومانجی جدید ۴ بچه‌ی دبیرستانی یک کنسول بازی قدیمی رو پیدا می‌کنن و وارد تنظیمات جنگل بازی میشن و تبدیل به آواتارهایی میشن که خودشون انتخاب کردن..."
4.3K viewsنازی, 17:45
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 20:43:13 سلام دوستان
میخوام خاطره ی خودم رو از اولین لزی که با دوستم داشتم رو بهتون بگم. من پارسال 18 ساله بودم و سال آخرم بود برای کنکور رفتم مدرسمو تغییر دادم اونجا با دختری به اسم نیوشا آشنا شدم که خیلی سفید و تپل بود با اینکه زیاد خوشگل نبود ولی یه جورایی به دل میشست. منم همیشه عاشق لز بودم چون از پسرا به شدت بدم میاد و با دخترا راحت ترم.خلاصه منو نیوشا حسابی با هم صمیمی شدیم تا اینکه یه روز که مامانم اینا خونه نبودن دعوتش کردم خونمون. خودم قبلش رفتم حمام و یه تاپ گردنی قرمز با شورت خیلی کوتاه لی پوشیدم و مخصوصا شورت و سوتین نپوشیدم تا سینه ها و کونم حسابی خودشونو نشون بدن.خیلی اشتیاق داشتم زودتر بیاد. بلاخره انتظارم به سر رسید و در خونه رو زد. یه مانتوی کوتاه و خیلی خیلی تنگ پوشیده بود با شلوار چسب که اندام تپل و سکسی شو انداخته بود توش. مانتو و روسری شو در آورد. وای خدایا چی میدیدم. یه تاپ مشکی خیلی چسب پوشیده بود و سینه ها افتاده بود بیرون. پیدا بود که سوتین تنش نیست . براش مشروب بردم.یه ذره که دوتایی خوردیم و گرم شدیم گفتم حالا دیگه وقت رقصه. جفتمون یه ذره رقصیدیم اونم چه رقص سکسیی. وقت رقص هم چند بار همدیگه رو بغل کردیم. دیگه تو حال خودم نبودم. خسته شدو نشست منم کنار نشستم و گفتم اگه خسته شدی برو تو اتاقم دراز بکش. گفت من که تنهایی دراز نمیکشم تو هم خسته شدی بیا منم از خدا خواسته رفتم و کنارش رو تخت دراز کشیدیم و با هم حرف زدیم. منم همون طور با موهاش بازی میکردم و اونم دست به گردن من می کشید. کم کم دستشو برد پشت و یقمو باز کرد و سینه هامو آورد بیرون و گفت وایی چه سینه های بزرگی داری و سرشو برد طرف سینه هام و شروع کرد به مک زدن. منم محکم به خودم فشارش میدادم و کمرشو میمالیدم و آروم دستمو بردم پایین و زیپ شلوارشو باز کردم و کسشو میمالیدم. هنوز داشت سینه هامو مک میزد منم که حسابی اه و اوهم در اومده بود سرمو برد کنار گوشش و زیر گوششو زبون زدم. 5 دقیقه ای به همون حالت بودیم کس جفتمون خیس خیس شده بود. بهش گفتم برعکس شو و 69 کس همدیگه رو حسابی لیس زدیم. خیلی به کارش وارد بود و باچوچولم بازی میکرد. منم زبونمو میکردم تو کسشو در میاوردم.بعد از چند دقیقه گفتم این طوری فایده نداره رفتمو و از تو کشوم کیر مصنوعیو کشیدم بیرون و گفتم اول تو منو میکنی یا من تورو؟گفت اول خوشگل ترا و به سمت من اشاره کرد. منم کیرو دادم دستشو پشتمو کردم که گفت شیرین این طوری اصلا حال نمیده. بزار از جلو بکنمت. گفتم من پرده دارم.گفت خب پردتو میزنم تو که نمیخوای ازدواج کنی هر وقت خواستی برو ترمیم. منم تو عالم مستی قبول کردم. کیرو گذاشت لا پاش که به خودشم حال بده و گذاشت دم کسم. من به خیال اینکه چون دفعه اولمه آروم میکنه پاهامو گذاشتم رو شونشو و چشمامو بستم. که یهو یه احساس سوزش وحشتناک تموم تنمو گرفت. با سرعت و فشار تمام کرده بود تو کسم. به طوری که تا چند ثانیه اصلا حال خودمو نمیفهمیدم. دوباره کشیدش بیرون که دیدم تموم کیر مصنوعیو و کسم خونیه خدایی خیلی درد داشتم ولی بیشتر حال کرده بود گفتم نیوشا تورو خدا زود بکن اونم این دفعه آروم تر کردو تند تلمبه زد. همون طور که تلمبه میزد کیر به کس خودشم کشیده میشد و حال میکرد اونقدر تلمبه زد تا یه لرزش خوشایند تموم تنمو گرفت و ارضا شدم. وقتی دید ارضا شدم کیرو کشید بیرون و گفت نوبت منه. منم کیرو دستمال کشیدمو و خونمو ازش پاک کردم. به نیوشا گفتم به پهلو بخوابه و خودم برعکس خوابیدم کنارشو ته کیرو گذاشتم تو دهنمو کردم تو کسش. خیلی حشرش زده بود بالا به طوری که صداش دوباره کسمو خیس کرد.بر عکس اون من آروم آروم تلمبه میزدم تا بیشتر شهوتی بشه و منو بیشتر با صداش شهوتی کنه. وقتی حس کردم نزدیک ارضا شدنشه تند تند تلمبه زدم تا ارضا شد. هر دو مون خیلی بیحال بودیم. کنار هم دراز کشیدیم و یکم از هم لب گرفتیم و خوابیدیم. یک ساعت بعد بیدار شدیمو با هم رفتیم حمام و همدیگه رو شستیم و لباساشو پوشید و رفت. بعد از اون تقریبا هفته ای یه بار با هم لز داشتیم تا دو ماه پیش که با دوست پسرش تو خیابون دیدمشو بهم زدیم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه.
اگه دوست داشتین بگین تا خاطرمو از سکس با دوست پسر یکی از دوستامو هم بگم
نوشته: شیرین



#پایان

@Dastan_kadah8
4.2K viewsنازی, 17:43
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 20:42:02 با سلام من آرتين 21ساله هستم با قد 180و وزن 110كيلو اصلأ هم از اون پسر هاى نيستم كه دختره واسم خود كشى كنه ولى پسر تخسى هستم كه تو محل وفاميل همه از دستم فرارى هستن چه از پسر ،زن ، همسايه افغانى تا بقيه همكلاسى ها از مالوندن گرفته تا كردن ولى بيشتر از همه من با همسايه اى به اسم اعظم و زندايى به اسم گلاره حال مى كنم و كردم اما داستان با زندايى از زمانى شروع ميشه كه دختردايى من به دنيا اومد كه من اون موقع19ساله بودم من زمانى كه مى خواستم دختر دايى رو بغلم بگيرم با سينه زنداييم بازى ميكردم اوايل يه اخمى بهم مى كرد ولى من پروتر از اون چيزى بودم كه فكر مى كرد و چون تازه به جمع ما وارد شده بود كمى خجالتی بود حالا بذاريد از سرو وضع زنداييم بگم گلاره زن سبزه رو خوش هيكل ولى صورت جالبى نداره چشم هاى ژاپنى با لثه هاى بدجور ولى حالا بريم سراغ ادامه داستان سينه ماليدن من به همون منوال ادامه داشت تا اينكه ى شب اومدن خونه ما رفتن بخوابن جعبه دستمال كلنكس رو با خودشون بردن اتاق منم ساعت 1يا 1/30بود كه رفتم دستمال رو بردام چون سرما خورده بودم كه نزديك اتاق بودم كه صداى آه و اوه اونا داشت ميومد فكر كنم داييم داشت آبش ميومد كه گفت دستمال رو بيار منم از اون به بعد بيشتر رفتم تو كف گلاره جونم كه الهى من فداشم منم ديگه شروع كرده بودم مثلأ اتفاقى هستش خودمو بهش ميمالوندم تا اينكه كم كم مالوندنم آشكار شد خوش كون منم بدش نمى اومد منم گلاره رو بيشتر خونه مادر بزرگم كه بيشتر اونجا جمع بوديم بود اين قضايا گذشت تا اينكه من ى روز بچه كوچك ها رو بردم بگردونم و چندتا عكس بگيرم كه ديدم گلارهم اومد بچش رو آورد تا عكس بگيرم منم چون بچه ها رو برده بودم تو دشت فرصتو غنيمت شمردم كه هر جورى شده گلاره راضی كنم بعد از اينكه بهم رسيد منم سريع پريدم بچه رو ازش گرفتم كه تو همون حال سينه گلاره رو گرفتم گلاره هم سريع پريد بهم كه اين چكارى مى كنى نمى خواستم جلو داييت بهت چيزى بگم منم از ترس ريدم به خودم بعد منم سريع قيافه حق به جانب گرفتم شروع كردم به كس شعر گفتن بعد من چندتا ازش آتو داشتم بهش گفتم اونم ترس دلشو برداشت بهم گفت تو به كسى نگو من به داييت نمى گم من گفتم به كسى نمى گم به شرطى بزارى كه با سينه هات بازى كنم ديدم يدفعه پريد بهم كه تو فكر كردى كه چى فكر كردى من چه كاره ام منم گفتم هچى فقط نمى خوام با دايى بهم بريزيد وگرنه نمى خواى هچى گفت نه تورو خدا نگو به داييت بيا سريع بمال سينه منو ولى خيلى اوزى منم از خدا خواسته پريدم سمتش با سينه هاش بازى كردم ولى خيلى بى حس بود اشك تو چشماش جمع شده بود من يه لحظه نگاهش كردم بغضش تركيد زد زير گريه من اينقدر ضد حال خوردم كه كيرم در جا خوابيد ولش كردم فكر كرد مى خوام به داييم بگم گفت بخدا دست خودم نيست بيا كارتو بكن هر كارى هم بخواى برات ميكنم فقط تو رو خدا به داييت نگو بهش گفتم به دايى نمى گم بهم با گريه كردنت خيلى ضد حال زدى بهم فقط بچه رو بگير برو جلوم نباش كه باز دوباره ببينمت تحريك بشم اونم بچه رو گرفت جورى فرار كرد كه انگارى سگ دنبالش كرده باشه منم بعد از نيم ساعت رفتم خونه اونم انگار كه نه انگار چيزى شده منم تا به الان ديگه نه اذيتش كردم نه به داييم چيزى گفتم.



#پایان

@Dastan_kadah8
4.0K viewsنازی, 17:42
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 20:41:17 پگاه زنی بود سبزه با اندامی باریک و قدی متوسط و سبک وزن با اندامی خوش تراش.خیلی باهاش صمیمی بودم یعنی هر وقت خونشون بودم خیلی تحویلم میگرفت و با هم رابطه خوبی داشتیم.از من چند سالی کوچکتر بود.خودش وداییم تنها زندگی میکردن و بچه ای نداشتن.
یه روز که رفته بودم خونشون برای کمک به داییم رفتم که برم توالت در رو که باز کردم دیدم زنداییم روی توالت نشسته یه باره خوشکم زد هم من هم اون بیچاره انتظارش رو نداشت تو اون وضعیت با هم رو به رو بشیم برای چند ثانیه ای تو شوک بودیم یه باره چشمم افتاد پایین که به خودم اومدم و زود در و بستم.داییم تو اطاق خوابشون داشت قاب میزد به دیوار.من رفتم نشستم رو مبل و تنم یخ کرده بود.داییم صدام زد و گفت بیا کمک کن تا این کمد رو جا به جا کنیم بلند شدم رفتم کمکش پگاه که اومد بیرون خجالت میکشیدم نگاش کنم و سرم همش پایین بود.
اومد لباسش رو عوض کرد که بره باشگاه یه مانتو کنف کرم رنگ تنش کرد از کنار کمرش بند میخورد و پهلوش معلوم بود رنگ بدنش رو خیلی دوست داشتم سبزه روشن بود.بهش یواشی گفتم پگاه بدنت پیداس تا به نگاه کرد زود رفت تو اطاق درستش کرد و اومد بیرون بهم گفت تاپ ریرش کوتاه بود ممنون که گفتی والا نمیدونستم چی میشد.
طرز لباس پوشیدنش رو دوست داشتم خیلی راحت بود جلوی من راحت میگشت بدون اینکه بخواد خودشو بپوشونه.یه روز داییم گفت داره میره خرید کنه برو همراش من باید برم مغازه برای فردا شب تولد مادرشه و میخوان سولپرایزش کنن.منم حوصلم تو خونه سر رفته بود و لباسمو عوض کردم و آماده رفتن شدیم پگاه ماشینش رو اورد و دوتایی رفتیم بازار کلی خرید کردیم و رفتیم خونه مادرش.به خونه که رسیدیم اومد کلید بندازه در رو باز کنه هر چی دنبال کلید گشت پیداش نکرد و گفت مثله اینکه فراموش کردم کلید رو بیارم حالا چکار کنیم که یه باره گفت راستی میشه بری رو دیوار نگاه کنی که در قفله یا نه آخه مادرم بعضی اوقات که میره سر کار یادش میره درارو رو قفل کنه.منم دورچین دیوار رو پریدم گرفتم خودمو کشیدم رو دیوار و پریدم تو حیاط راست میگفت در قفل نبود.در رو باز کردم و اومد تو من وسایل رو اوردم تو و گذاشتم تو حیاط و گفت باید به اینجا هم برسم و یکم آب و جارو کنم.من جارو رو برداشتم که حیاط رو جارو کنم که گفت من میرم تو لباس عوض کنم خودم جارو میکنم اگه زحمتی نیست صندلی ها رو بیار تو منم رفتم صندلی ها رو بردم تو خونه. که یه باره دیدم یه دامن کوتاه بالای زانو کره تنش با یه تاپ بندی.خیلی راحت اومد رفت و شروع کرد جارو کردن.چه ساقهایه نازی داشت یه باره نمیدونم چی شده من و اون اونجا تنها بودیم و شاید....خلاصه کارم تمو شد و رفتم کمکش کنم تا رفتم رو به روش که بگم جار رو بده من تا جارو کنم وااااای چه دیدم لای پاش و شرت سفیدی که پاش بود دیونه شدم دستش رو گرفتم گفتم زندایی بلند شو برو تو میوه ها رو بشور اینطوری که تو نشستی داری جارو میکنی نه فکر خودتی نه من گفت چی شده مگه یه نگاهی یه لای پاش کردم و گفتم خودت ببین آخه نمیدونی من قلبم ضعیفه یه نگاهی به خودش انداخت و بلند شد قرمز شده بود از خجالت گفت خوب من میرم تو میوه ها رو میشورم و منم مشغول جارم کردن شدم تمو که شد داشتم آب پاشی میکردم که اومد بیرون گفت من میرم یه دوش بگیرم کارت تموم شد چایی رو آماده کردم از خودت پذیرایی کن تا بعد بریم گفتم باشه تو راحت باش.



#پایان

@Dastan_kadah8
3.9K viewsنازی, 17:41
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 20:40:11 اعرض سلام خدمت شما امیدوارم از داستان من نهایت شهوت را ببرید .
راستی اسم من کورش است ودختر خاله ام اسمش پوپک من الان که این داستان رامی نویسم ۱۹سالمه وداستان من بر می گرده به ۵سال پیش راستشو بخای من خیلی تو کف کس بودم و خیلی کف دستی میزدم وبه خواطر همین تصمیم گرفتم دلو بزنم به دریا و از دختر خالم تقاصای سکس کنم راستی از دختر خالم بگم اندامی داره کاملا سکسی که دهن هر کسی رو به آب میندازه باپستون های نسبتا بزرگ و دوست داشتنی من یادمه ماهر دو هم کلاس بودیم و از درسها از هم کمک می گرفتیم تا اینکه میان من او دعوایی پیش اومد که منجر شد ما از هم قهر بشیم تا چند روزی با هم قهر بودیم تا اینکه بامن تماس گرفت و گفت می خوام که برام انشا بنویسی من گفتم من با تو قهرم و برای تو کاری انجام نمی دم بنده خدا خیلی التماس کرد ولی من براش یک شرط گذاشتم وراستش اولش خیلی واهمه داشتم ولی بهش گفتم گفتم حاضری با من سکس کنی که دیدم صداش درنیامد و پشت تلفن مانده بود که چی بگه. من گفتم اگه دوست داری فردا بیا خونمون من منتظرم.


فردای اون رو ز من چشمم به در بود تا بیاد که بالاخره اومد درضمن خونه ما هیچ کس نبود ومن بودم و اون اومد تو البته خیلی خجالت میکشید ولی من که به آرزوم رسیده بودم مثل وحشی ها به جانش افتادم اول از لباش شروع کردم هر چی می خوردم سیر نمی شدم تا اینکه تاپشو در آور دم و یک کرست سبز رنگ طرح دار پو شیده بو د که شهوت منو دو چندان کر د همین طور داشتم بدنشو لیس میزدم تا اینکه رسیدم به شلوار و شرتش و شلوارشو دادم پایین وااااااای چی می دیدم اینبار یک شر ت سبز رنگ طرح دار که منو به اوج شهوت رساند مثل وحشی ها شرتشو دادم پایین!!!!
وای من داشتم به آرزوم میرسیدم اونقدر لیسیدمش که دو بار ارضا شد
ولی من هنوز لخت نبودم به سرعت لباسامو در آوردم وکیرمو دادم به دستش وگفتم بخور بنده خدا از این چیزا سردر نمی آورد و کیرمو گزاشتم در کونش که خیلی تنگ بود راستی کیر من چندان بزرگ نبود حدودا ۱۴_۱۵ سانت می شد بامقداری ژل مشغول شدم و بالاخره رفت تو خیلی داغ بود طوری که حدود ۲ دقیقه بدون حرکت بودم حدود۵ دقیقه تلمبه زدن آبم اومد وریختم داخلش وسریع خو دمو نو جمع جور کردیم من که دیگه مغذم کار نمی کرد یه چرتو پرتهایی تحویلش دادمو رفت .
امیدوارم خوشتون اومده باشه.



#پایان

@Dastan_kadah8
3.8K viewsنازی, 17:40
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 20:39:40 سلام دوستان این داستانی که مینویسم واقعیه و واسه خودم اتفاق افتاده و اگرم دقت کنید چیز خارق العاده ای نداره که بگید دروغه...من مهرانم و 20 سالمه
خب از اینجا بگم که یکی از فامیلهای دورمون میخواستن بیان شهر ما و با پدرم صحبت کردن و قرار شد که مستاجر ما بشن...یه اقا(رضا) و خانومش(فاطی) و یه پسر 2 ساله.
خلاصه اسباب کشی کردن و اومدن.این فاطی خانوم قصه ما قیافش به شدت تخمی بود...درحدی که میدیدم کیرم میخوابید جوری که انگار تا حالا بیدار نشده!!!(اینم شانس ما) 
از همون اول که اومدن یه چیزایی فهمیدم که این میخاره و ... از نگاه کردنش و بقیه رفتاراش.ولی چون اون موقع دوس دختر داشتم اصلا نگاشم نمیکردم.بازم میگم قیافش خیلی کیری بود...! اما بعدا که بیشتر توجه کردم فهمیدم بدن قابل قبولی داره.خلاصه یه چند ماهی گذشت و اون همچنان امار میداد و من دایورت میکردم... تا اینکه بعد چند وقت من با دوست دخترم به هم زده بودم و بد جور تنها شده بودم و افتاده بودم تو فکر فاطی خانوم..
از خودم بگم که قیافه معمولی دارم. قدم185 و ورنم 70 یکم لاغرم ولی بدنسازی کار میکنم. 
خلاصه تصمیم گرفتم که هم یه حالی به فاطی خانوم بدم که خیلی میخاره هم خودم که چند ماهی میشد تنها بودم یه حالی کنم...
شوهرش صبح میرفت سر کار تا 6 غروب.بچشم که 2 سالش بود و هیچی نمیفهمید.کم کم مهربون تر نگاهش میکردم و امار بازی میکردیم.ولی منتظر بودم که اون پیش دستی کنه..!
خلاصه هرروز پشمای سالار(کیرمو عرض میکنم) رو تمیز میکردم که قافلگیر نشم. تا اینکه یه روز اومد دم خونمون و به مامانم گفت که رفته بیرون و کلید رو داخل جا گذاشته.مامانمم صدام کرد گفت بیا برو ببین میتونی بازش کنی.منم که فهمیدم نقشه کشیده به مامانم گفتم کارم که تموم شد میرم پارک.تا به اندازه کافی وقت داشته باشم.خلاصه رفتم پایین و یکم با در ور رفتم که با یه لبخند مرموز با اون قیافه کیریش گفت برو اون ور کیلید دارم....! رفتیم داخل گفت بزار بچه رو بخوابونم میام پیشت.رفت و برگشت نشست پیشم.لبمو بوسید احساس کردم دارم بالا میارم!!سریع خودمو زدم به اون راه که انقد حشری ش
دم نمیتونم جلو خودمو بگیرم!!!دست انداختم دارزش کردم رو مبل با یه حرکت شلوارشو کشیدم پایین و با حرکت دوم تا خایه کردم توش.سعی میکردم سقفو نگاه کنم تا لذت ببرم!!! من کمرم زیاد سفت نیست و معمولا7_8 دقیقه ای ابم میاد.اما این دفه حداقل یه ربع کردم!! تا ابم اومد.بس که این زن تخمی بود خخخ.خلاصه ابم اومد و پا شدم زدم بیرون که مثلا خجالت کشیدم.بعد از اونم یه چند باری اس ام اس داد که بیا پیشم ولی من بهونه کردم که تو شوهر داری و نرفتم خخخ خلاصه تجربه خوب و تخمی بود...
مرسی که وقت گذاشتید
‌#پایان

@Dastan_kadah8
3.7K viewsنازی, 17:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 17:40:08 جهت خرید #دیلدو #واژن_مصنوعی #پلاگ_مقعدی و انواع #ویبراتورها به لینک زیر مراجعه کنید
پرداخت درب منزل
بدون هیچ نوعه پیش پرداخت امن خرید کنید
https://t.me/+_fVwMtCTcAM2OTVk
4.7K viewsنازی, 14:40
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 17:39:07 سلام من پریا هستم... 20 سالمه 170 قدمه و هیکل رو فرمی دارم یکساله که نامزد کردم نامزدم فوق العاده حشری منم دختر هاتیم... میخوام داستان زدن پردم توسط عشقمو براتون تعریف کنم... امیدوارم خوشتون بیاد 
 شب جمعه بود و طبق معمول داشتم با ایمان(نامزدم) اس ام اس بازی میکردم... بهش گفتم دلم براش تنگ شده و اون گفت که میاد دنبالم تا شب رو بریم خونشون بمونم...از قبل بهم گفته بود که دیگ نمیتونه خودش رو کنترل کنه و میخواد که یه سکس کامل باهم داشته باشم... 
 خلاصه که رسید خونمون و اومد تو اتاقم...کلی براش ناز کردم و بااون دامن کوتاه و نیم تنه مشکی رنگم جلوش عشوه اومدم دیگ کاملا معلوم بود که حسابی حشرش زده بالا... کیرش از زیر شلوارش معلوم شده... با بی طاقتی ازم خواست که لباسامو بپوشم و باهاش برم خونشون... یه ست سوتین شورت تور مشکی پوشیدم که حسابی رو بدن سفید خودشو نشون میداد 20 دقیقه بعد وقتی رسیدیم خونشون... منو برد طبقه سوم که قرار بود خونمون باشه دراینده... از همون دم درد منو تو بغلش گرفت و دستشو گذاشت زیر باسنم تااز بغلش نیوفتم... دیوانه وار لبامو میبوسید... منو گذاشت رو تخت و مانتوم رو دراورد...منم دکمه های بلوزش رو باز کردم و شلوارش رو دراوردم...دوست داشتم خجالت رو کنار بزارم و امشب بهترین شب عمرمون باشه...ازش خواستم بشینه لب تخت...ایستادم جلوش و لباشو بوسیدم اومدم پایین تر لبامو رو گردنش میکشیدم و بوسه های ریز میزدم...اونم اسممو صدا میزدم و دستشو رو شکم و کمرم حرکت میداد..میدونستم رو سینه هاش حساسه...همینطور که تو چشماش زل زده بودم لبمو گذاشتم رو نوک سینش ک اسممو کشدار صدا زد...زبونمو روی سینش حرکت میدادم و اون لذت میبرد... نشستم جلو پاش و از بالای شکمش بوسیدم...رسیدم به شورتشو درش اوردم...کیر 18 سانتیش راست شده جلو چشمام قرار گرفت...سر کیرشو بوسیدم و مکیدم... کامل گذاشتمش تو دهنم و زبونمو زیر کیرش حرکت دادم...اه میکشید و سرمو ب کیرش فشار میداد ...کامل تو دهنم عقب جلوش میکردم و موهام ریخته بود روی شونه هام ک نوازششون میکرد...زبونمو از بالا تازیر کیرش میکشیدم و سرش رو میمکیدم...تخماشو لیس زدم و اون دیوانه وار نفس میکشید... بند سوتینمو باز کرد حالا با تکون های من سینه هام جلوش تکون میخورد که تو مشتش فشار میداد... بلندم کرد و خوابوندم رو تخت لبامو بوسید و بابت اون ساک حسابی ازم تشکر کرد... گفت:حالا نوبت منه تا پریای خودمو بهش حال حسابی بدم...با یه دستش سینمو میمالید و اون یکی رو گذاشته بود دهنش...میمکید و میخورد...زبونشو گذاشت وسط سینه هام و اومد تاروی شکممم...شکممو بوسید باز اومد بالا...با دستاش سینه هامو میمالید و گردنمو بین لباش میمکید...شلوارمو دراورد و از روی شورت کسمو مالید...یکم خودمو جمع کردم که خندید و دستشو کرد تو شورتم...چوچولمو بین دوتا انگشتش میمالید...انگشتشو روی چاک کون و کسم میکشید....شورتمو دراورد... سرشو گذاشت بین پاهام و زبونشو به چوچولم فشار داد که آه بلندی کشیدم...زبونشو میکشید لای کسم و لب های کوسمو تو دهنش میمکید...داشتم به ارگاسم میرسیدم...بلند شد نشست بین پاهام...از هم بازشون کرد...کیرشو رو کسم بالا پایین میکرد که دیوانش میشدم....یکم خوابید روم و کیرشو به کسم فشار داد....کمرشو فشار دادم تا اروم تر بکنه تو...لباشو گذاشت رو لبام و همینطور که میمکید کیرشو فشار داد تو...سوزش و درد شدیدی احساس کردم....اشک اومد به چشمام...بازم کیرشو فشار داد که تا نصفه وارد کسم شد...داشتم گریه میکردم و ایمان مرتب قربون صدقم میرفت...شروع کرد به اروم تلمبه زدن...درد بدی تو شکمم پیچیده بود...یکم سرعتشو بیشتر کرد و سینه هامو میخورد... دیدم یهو سینمو چنگ زد چندتا تلمبه محکم زد و با آه بلندی کیرشو دراورد و روی شکمم ابشو خالی کرد...کیرش از خون پردم قرمز شده بود... با دستمال کیرخودش و شکم منو تمیز کرد... کنارم خوابید و دستشو روکسم گذاشت و مالیدش تا دردش اروم تر بشه از پشت گردنمو بوسید و گفت:خانوم شدنت مبارک.

@Dastan_kadah8
4.8K viewsنازی, 14:39
باز کردن / نظر دهید
2022-07-09 09:11:15 جهت خرید #دیلدو #واژن_مصنوعی #پلاگ_مقعدی و انواع #ویبراتورها به لینک زیر مراجعه کنید
پرداخت درب منزل
بدون هیچ نوعه پیش پرداخت امن خرید کنید
https://t.me/+_fVwMtCTcAM2OTVk
9.2K viewsنازی, 06:11
باز کردن / نظر دهید