Get Mystery Box with random crypto!

「عـ🧸ــروســکـ🩰」ࡏߊ‌‌ܠِܝ‌ܩﻭنـღ

لوگوی کانال تلگرام cheshm_abi_shahvati — 「عـ🧸ــروســکـ🩰」ࡏߊ‌‌ܠِܝ‌ܩﻭنـღ ع
آدرس کانال: @cheshm_abi_shahvati
دسته بندی ها: محتوای بزرگسالان (18+)
زبان: فارسی
مشترکین: 7.34K
توضیحات از کانال

‌• ﷽ •
لبات مثل آبنباته همینقدر شیرین🍭
رمان: فصل دوم عروسک🧸🩰
نویسنده:کالرمون✨
جهت تبلیغات ارزان با ادمین تبلیغات هماهنگ کنید
https://t.me/TeleCommentsBot?start=sc-324334-knwbqZl
کپی ممنوع پیگرد قانونی دارد
🇮🇷تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران🇮🇷

Ratings & Reviews

2.00

3 reviews

Reviews can be left only by registered users. All reviews are moderated by admins.

5 stars

0

4 stars

0

3 stars

1

2 stars

1

1 stars

1


آخرین پیام ها

2022-06-14 09:58:08
پسر شیطونی که عاشق مدیر مدرسه شده و براش دلبری میکنه

با دست،روی پاش اشاره کرد که از روی صندلی بلند شدم و روی پاش نشستم
+ددی؟
_جان ددی کوچولو؟
+هیلی دوشت دالم بوبویی
_قربونت بره ددی،دلبری می‌کنی؟میخوای بخورمت؟
با خجالت،سرم رو توی گردنش فرو بردم
+نه ددی،نینی رو نباید خورد تِه،باید بوسش تُنی
_نینیم رو ببوسم؟
+اله
یهو از روی پاش بلندم کرد و روی میز خوابوندم و افتاد به جونم ...




https://t.me/+Ph8sWkqG_k0zOWZk
https://t.me/+Ph8sWkqG_k0zOWZk
https://t.me/+Ph8sWkqG_k0zOWZk
33 views-𝙽𝙴𝙶𝙰𝚁𝙴𝙷-, 06:58
باز کردن / نظر دهید
2022-06-14 08:30:21 پارت33

آرمین مردونگـ یشو یه ضرب تو پشتم فرو کرد و #سینه هامو تو #چنگش گرفت که #جیغی از روی درد کشیدم..
-اییی ولم کن #وحشیی..

خمار دم گوشم پچ زد:
-هیشش کوچولوی من تموم شد..امیر معطل چی داداش؟ واقعا میخوای از خیر همچین #لعبتی بگذری که اونجا ماتت برده؟؟

امیر که تازه به خودش اومده بود لبخند #هیزی زدو جلو اومد:
-این بچه با این #بدن ریزه میزش میتونه دونفرو تو سوراخ تنگش تحمل کنه؟

از #درد چشمامو روی هم فشار دادم که آرمین با تک خنده ای گفت:
-کجاشو دیدی...به #جثه‌ش نگاه نکن بیا #جلو حالتو ببر اوووف جوجه..

امیر روی تخت نشستو و روبه آرمین گفت:
-بیارش بالا داداش منم یه #صفا به اون تپل بین پاش بدم داره له له میزنه که..

تا خواستم حرفی از سر مخالفت بزنم دو #انگشتشو تو #دهنم #فرو کرد..
-صدات در نیادا..مثل #پستونک بمکش انقد که دردی که قرار بچشیو فراموش کنی بیبی گرل...

چشمام اشکی شده بود و نق میزدم که خودشو بهم چسبوندو با یه حرکت #کلفتیشو تو #بهشتم فرو کرد و پا به پای آرمین تو سوراخم تلمبه میزد..
-چقدر داغی تو بیبی اوف...

https://t.me/joinchat/UWVqKG6OdVE1NTM8
https://t.me/joinchat/UWVqKG6OdVE1NTM8

دوتایی دختره رو خفت میکنن و ازش رابطه میخوان
اخـــــطــار
این رمان از پارت اولش دارای صحـنه های باز ممنوعست
بچه وارد نشه

شب پاک۱٠
90 views𝔣σ𝔵 , 05:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-14 08:28:00
- چرا آبتون نمیاد آقا؟

شایگان نگاهی از بالا بهم انداخت.

- فکت درد گرفت انقدر خوردی؟! بخوام آبمو بیارم که جر می‌خوری...

- عیب نداره. بیارش!

محکم گردنمو چسبید و با فشار انگشتاش داگیم کرد و اسپنک محکمی رو باسنم زد و یضرب خودش تا ته واردم کرد. جیغ بلندی کشیدم که سیلی محکمش تو صورتم خورد.

- ساکت جنده کوچولو صدات بیرون‌ نره!

تلمبه هاشو تند و محکم تر کرد و ناله منم بلند شد.
کف پاشو رو سرم گذاشت:

- لیس بزن توله سگ. انقدر ناله نکن. گفتم جرت می‌دم. داری جر می‌خوری؟ آره؟

- بله ارباب دارم....آخ..‌. دارم پاره میشم...

- بیارم آبمو...؟

- بیارین! خواهش می‌کنم بیارین!

دیکش رو درآورد و سرش وارد عقبم کرد با سوزش شدید پریدم...

- نچ! نمیارم!

مستر اسلیوگرل
https://t.me/joinchat/_txla2yqTAYyODVk

https://t.me/joinchat/_txla2yqTAYyODVk
103 views✎𝒩𝑒𝑔𝒶𝓇𝑒..♚, 05:28
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 17:12:01
قوانین #کنترل_ارگاسم
https://t.me/+I1B3F_NrVYYyZTNk

انواع شکنجه
تخت وکیوم دوست داری؟
https://t.me/+I1B3F_NrVYYyZTNk

کانالی پر از اطلاعات علمی بی‌دی‌اس‌ام
به جای منابع مختلف و تست بی‌دی‌اس‌ام بیا اینجا
ارتباط با ادمین و پرسیدن سوال

https://t.me/+I1B3F_NrVYYyZTNk


https://t.me/+I1B3F_NrVYYyZTNk
https://t.me/+I1B3F_NrVYYyZTNk
4 views-𝙽𝙴𝙶𝙰𝚁𝙴𝙷-, 14:12
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 15:12:12 لیتل بویش بدون #اجازه شب خونه ی دوستش میمونه حالا ددیش این طوری تنبیهش میکنه...
_میدونی #شبا تا تو بغلم نباشی خوابم نمیبره و بازم خونه ی دوستت موندی
_غ...غلط کردم... ددی
یه بار با #دست چپ بار دیگه یا دست راستش به #صورتم #سیلی می کوبید
اشک می ریختم و التماس می کردم اما فایده ای نداشت برم گردوند #اسپنک محکمی به #باسنم کوبید
_تنبیه #اصلیت اینه
#التش رو به #مقعدم می کشید لرزون گفتم:
_نه... ددی غلط کردم...
https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0
https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0
https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0
71 views✎𝒩𝑒𝑔𝒶𝓇𝑒..♚, 12:12
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 13:50:41
پسر بیست و پنج ساله ای که از #شوگر_ددیش می خواد #شیشه_شیرش رو پیدا کنه
_ددی شیشه شیرم نیست من شیر می خواااام...
سیاوش #بدنش رو نوازش کرد #لب_های لطیفش رو به بازی گرفت دست زیر لباسش برد #نیپلش رو بین دو انگشت فشرد
#خیمه زد روش سر توی #گردنش برد نفس های #داغش رو توی گردنش خالی می کرد و یواش یواش #میمکید #التش رو وارد #سوراخش کرد خواست ناله ی کنه که #لب_هاش رو روی #لب_هاش کوبید تند تند می بوسید
_می خوای خودم بهت #شیر بدم
با شیطنت لب هاش رو به #سینه سیاوش نزدیک کرد و #مک زد...
https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0
https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0
https://t.me/+Z-ppUyw8DjljYjQ0
126 views✎𝒩𝑒𝑔𝒶𝓇𝑒..♚, 10:50
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 12:46:56- حاجی جون دستی که جق میزنه بهتر از زبونیه که لیست میزنه اینو یادت باشه!

https://t.me/+3liC8r-m5TU5YzE8
https://t.me/+3liC8r-m5TU5YzE8

فراز بهت زده نگاهم کرد که مامانم با شرم به خانواده ی فراز اشاره کرد و زیر لب گفت:

- خدا منو بکشه با این دختر بزرگ کردنم!
خدایا بهم صبر بده

بابای فراز لبخندی زد و خواست حرفو عوض کنه:

- خوب خوب بریم سرِ اصله مطلب
آقا رضا اگر اجازه بدید بچه ها برن تو اتاق با هم سنگاشونو وا بکنن جوابه اصلیو بدن بهمون!

ریلکس خم شدم خیارو برداشتم و گازِ محکمی بهش زدم که همه برگشتن طرفم...

- حاج آقا ترمزو بکش!
چی چیو با این آق پسرت برم تو اتاق؟
حتما اونجا میخواد کارو یه سرِ کنه بزنه پردمو بترکونه...

فراز با خشم نگاهم کرد و از جاش با اعصبانیت پاشد اومد سمتم، بالای سرم ایستاد و آروم گفت:

- چشمه منکه می دونم میخوای اذیتم کنی ولی کور خوندی!
امشب که عقدت کردم نمیزارم لنگات بیان پایین توله سگ...

سرمو آروم بالا بردم و با خنده گازی محکم به خیارم زدم که چشمای پر از خشمش رو دیدم...

- لنگای من برای تو که همیشه بالاست!
ولی خو من نمیخوام زنت بشم
میخوام دوس دخترت بمونم تامام

بدونه گفتنه چیزی دستمو کشید و برد سمته بیرون که مامانش با داد گفت:

- پسرم خشتکت...

قهقه ایی زدم که فراز با داد گفت:

- مامان هواسم هستتتتتتتتت!

دستمو از دستش کشیدم بیرون که کوبیدم به دیوار و با خشم زیر گوشم غرید:

- چشمه به ولای علی امشب بله رو ندی همینجا میگامت!

دهنمو کج کردم و تخس گفتم:

- بیا بخورش بابا!
پسرِ حاجی هم اینقد بی جنبه ندیده بودم...
دو بار رفتیم بیرون لبو لوچمو ماچ کردی پرو شدی
من جوابممم نههههه هستشششش...

با حسه اینکه چیزی داره سیخ میشه سرمو پایین میارم و با خشتکه باد کردش روبرو میشم...

- بیا همینو کم داشتیم!
حاجیییییی سالارت زده بالا زدهههه بالاااااا

دستشو روی دهنم میزاره و شلوارمو میکشه پایین ...

- با تو میخوابونمش حاج خانوم!

گازی از گردنم گرفت و همینکه خواست زیپه شلوارشو بکشه پایین مامانش سر رسید و...

https://t.me/+3liC8r-m5TU5YzE8
https://t.me/+3liC8r-m5TU5YzE8

جررررر خدایا منو بکش
این رمان ته خندس
من تو این لحظه فقط میخوام با دستمال توالت خودکشی کنم
پسره وسط مراسم خاستگاری میزنه بالا و...

https://t.me/+3liC8r-m5TU5YzE8
https://t.me/+3liC8r-m5TU5YzE8

#طنز
#رمانی_سرتاسر_هیجانات
264 viewsگـسـتــرده آمـار بــالـای راک اســتــار , 09:46
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 12:30:31
روی میز ناهاخوری #بف-اکش میده

حرکات #دستمو رو نقطه حساسش بیشتر کردم

-اهههه...ددییی

+جونم نفسم

-دارم...دارم یه #طوری....اهههههه

دستم رو کامل تا #مچ دستم داخلش کردم که صدای #جیغش بلند شد، پاهاش می لرزید.
هم زمان با دست دیگم می #مالوندمش تا تحریک بشه و دستم رو داخل تکون می دادم، پاهاش جمع شدن و لرزش بدنش بیشتر شد دستم رو #محکم تر تکون دادم که با فشاری #آبش بیرون ریخت!

ده بار می. کنتش!


https://t.me/+jz7CD4KMBrozY2Jk
https://t.me/+jz7CD4KMBrozY2Jk
180 views-𝙽𝙴𝙶𝙰𝚁𝙴𝙷-, 09:30
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 11:28:15 [#پارت_55 ]
#بنر_واقعی
دراز کشیدم روی تخت که پایین لباس خوابم رفت بالا، دستم رو بردم بکشمش جلوم که صداش خط انداخت روی کار‌هام
- بزار همونجوری باشه.

مکث کردم و بعد دستم رو عقب کشیدم که ادامه داد:
- حالا #پاهات رو از هم باز کن.

چشم‌هام رو بستم و با مکث باز کردم، به سختی دستورش رو عملی کردم.
با دیدن لای پاهام لبخند #شیطونی روی ل*ب‌های #مردونه‌اش نقش بست و با حرفش آتیشم زد
- از توی فیلم #س*ک*سی‌تری.

#آسایش_و_پیمان_تصمیم_می‌گیرن_برای_تنوع_از_رابطشون_فیلم_بگیرن‌و‌اما_این_فیلم_دست_یه_نفر_سوم_میفته‌و‌حالا‌_اونا_باید_تن_بدن_به_خواسته‌هاش

https://t.me/+Jn_J6Lkj2mwyNGZk
320 viewsگـسـتــرده آمـار بــالـای راک اســتــار , 08:28
باز کردن / نظر دهید
2022-06-12 08:30:14 ٠لبر_شهوتی

دختری که از کودکی به عنوان سگ ارباب بزرگ شده و دنیای بیرون رو ندیده با فرارش ارباب رو دیوونه میکنه و گیر دشمن ارباب میوفته

https://t.me/+cWfWpDw_KLJkYjRk

-جر خوردن خودتو ببین توله سگ!

موهای بلندم رو دور مُچ دستش پیچید؛سرم رو به زور بالا کشید تا توی آینه جلو و عقب کردنش توی #سوراخم رو ببینم!

با ضرب خودش رو کامل وارد #سوراخم کرد.
از درد سعی کردم ازش فرار کنم که دستش محکم دور شکمم گره خورد و اسیرم کرد!

با دست آزادش #اسپنکِ پراز دردی روی #با_سنم زد و پراز خشونت غرید:

-گفتم جر خوردنت رو تماشا کن!

زنجیر قلاده ام رو که آزادانه رها بود کشید؛#عضوِ کلفتِ لعنتیش رو از #سوراخم بیرون کشید که سوزش سختی کل بدنم رو فرا گرفت و به سمت خودش برمگردوند.

مجبورم کرد زانو بزنم؛ #عضوکلفتش رو مقابلِ دهانم گرفت که فهمیدم باید براش #لیس بزنم و #بخورمش!

دهانم رو باز کردم،با نوک زبونم روی #کلاهک عضوش شروع به بازی کردن کردم که بدون صبر تا تهِ حلقم کمر زد!

عُقی زدم؛اما مانع #کمر زدنش داخل دهانم نشدم !

#زنجیر‌قلاده رو یک دور دیگه دور دستش پیچیدتا #عضوکلفتش تا ته وارد حلقم بشه جوری که #ت‌خ‌م‌هاش به لبهام بچسپه!

نفس کشیدن برام سخت شده بود و حالت تهوع داشتم اما نمیتونستم مانعش بشم؛همین دیشب بود که بخاطر پروندن کیفش وسط #رابطه روی سوراخم پارافین داغ ریخته بود!

حتی امروز هم بی توجه به زخم پشتم به خودش یه حالی داده بود!

با حسِ ریخته شدن آبش توی دهانم عُق دوباره ای زدم که عضوش رو بیرون کشید و غرید:

-وقتی صاحبتو توی دهن میکنی؛عُق نمیزنی فاحشه؛وگرنه تاوان میدی!

پراز خشونت غرید:

-این پلاگ و تا خود صبح داخلت تحمل میکنی!



https://t.me/+cWfWpDw_KLJkYjRk

دختری که از بچگی به عنوان سگِ اربابش بزرگ شده
همه اینا توی سه پارت اول رمانه نبود لفت بده

شب پاک۱٠
228 views𝔣σ𝔵 , 05:30
باز کردن / نظر دهید