Get Mystery Box with random crypto!

حالا فهمیدم چرا صبح میگفت که تا نخوای نمیمیری پس قصد کشتمو داش | ANNA

حالا فهمیدم چرا صبح میگفت که تا نخوای نمیمیری پس قصد کشتمو داشت
لحظه اخر منو اورد بالا و رو تخت کنار استخر گذاشتم فقط نگاه میکردم دیگه واقعا گریم بند اومده بود
داشت می خندید از ته دل از زجر من حسابی لذت برده بوده
اون شرت پاش بود اما من کاملا لخت بودم روم دراز کشید و در حالی که خودشو به من میمالید هه کاری که من همیشه انجام میدم
گفت تو ماله منی فهمیدی ? هیچکس به جز من تاکید میکنم حتی خودت حق نداری انایه منو ازار بدی متوجه کار اشتباهت شدی عروسک کوچولو خوشگل
بله
بله چی
بله عشق من
خ هم عالی راستی چقدر مسخره شنا میکردی
سرمو اندختم پایین اره خ برای اولین بارم بود که وارد استخر میشدم و الان دلم میخواست که اخرین بارم بوده باشه فکر میکردم خ بهتر از این باشه
گفت : حالا اگه دیگه نمیخوای اشتباه کنی بیا بریم تو اب میخوای ?
گفتم بله
چی ? بله چی ? میخوای اشتباه کنی ?
نه عشقم میخوام دیگه تو اب نرم
تا به حال جمله ای به این طولانی که مخاطبش اون باشه نگفه بودم
سریع جواب داد درسته که ازت سؤال کردم ولی اخرش اون چیزی میشه که من میگم و میخوام