Get Mystery Box with random crypto!

Justin: روز ها میگذره و من هر روز بیشتر احساس خوشبختی میکنم | ANNA

Justin:

روز ها میگذره و من هر روز بیشتر احساس خوشبختی میکنم
حس میکنم اون حالا یه برده کامل شده
راستش دلم میخواست یه جور بهتر رفتار کنه شاید مثل برده ای که عاشق اربابشه
امروز اینجا مهمونی بود تو خونه من
تو قصر من
هدف اصلی مهمونی من به خاطر انا بود
میخواستم سعی کنم کمی فقط کمی حس نرمال بودن داشته باشه مثلا این که میتونه با آدمای دیگه برقصه درست مثل یه دختر آمریکایی معمولی
و این یک وجه مشترک و شاید تنها وجه مشترک بین انا و یک دختر آمریکایی مستقل باشه
خب طبیعتا تغییری ایجاد نکرد
اون دیگه هیچوقت تا آخر زندگیش یا حداقل تا وقتی کنار منه طعم یه زندگی معمولی رو نمیچشه

الیته نباید مثل آدمای معمولی باشه چون داره با من و آدمای منو و آدمایی مثل من میگرده
پس این موردم ایرادی نداره

به صورت بی نقصه مهتابی نگاه میکنه
نشسته یه گوشه مبل به ناکجا زل زده
داره به جلو نگاه میکنه ولی اصلا معلوم نیست که چی رو میبینه
دور و برش هیچ بادیگاردی نیست
تازگیا رام شده
فوق العاده رام
همونطوری که از روز اول میخواستم
قبلنا بعضی وقتا دیوونه میشد دلش می‌خواست هرطور شده فقط پاشو از خونه من بزاره بیرون
قبلنا بعضی وقتا ام به معنای واقعی کلمه روانی میشد دیگه از هیچی نمی‌ترسید و منم به فحش می‌گرفت و میخواست که بهم حمله کنه
ولی الان مدتی میشد که دیگه خبری از این چیزا نبود
مامان و بابا اوایل میترسیدن
میگفتن شاید میخواد خودکشی کنه
آخه وقتی کسی بخواد خودکشی کنه از زمان تصمیم گیری تا وقتی که عملیش کنه ساعات خوش و بی غمی رو میگذرونه
ولی نه اون نتنها موقعیت خودکشی رو تو این حوزه نداشت بلکه حتی واسش هیچ تلاشیم نکرد پس این فرضیه ام رفت کنار و مامان و بابا کمی آروم گرفتن
ولی من حالا حال خوبی دارم حس میکنم بالاخره قبول کرده که جاش اینجاست و من صاحبشم و اون تمام و کمال باید از من پیروی
کنه
انا یکدفعه مثل حالا نشده بود کم کم و ذره ذره اروم و اروم تر شد
حالا هم مثل یه پیشی ملوس شده
رفتم بقلش کردم خودش رو تو آغوشم ول کرد
دیگه خودش رو تو بغلم جمع نمیکنه یا حس اینکه ناراحته از بودنم رو بهم نمیده
میدونم که عاشقم نشده فقط از تقلای بیجا خسته شده
قبلا گاهی حرف می‌زد و میگفت که ازم متنفره بعد هم کتک می‌خورد و تنبیه میشد ولی حالا خیلی وقت میشه که به من نگفته : از ته دل ازت متنفرم
انا وحشیانه رام شده

در این قسمت زندگیم حس میکنم تمام چیزی رو که میخوام دارم
تمام و کمال
بی شک من خوشبخت ترین مرد امریکام شایدم کل دنیا