2019-06-01 02:46:38
درتجربیات زندگی آموختم همیشه شادی رو درکنار یک دردمند میشه حس کرد
وقتی برای دومین بار رفتم دیدن مریم مامان یوسف یکی ازنخبگان روستای خیراباد بمپور هردوبار موفق نشدم یوسف رو ببینم مریم ودخترش شیرین پایه هشتم درحال سوزن دوزی بودند
باتمام ناملایمات زندگی لبخند روی لبهاشون وباچهره یی مهربان گفتند ماشبها تاسحر دختران وزنان همسایه شب نشینی داریم وسوزن دوزی میکنیم ،
گفتم نمیترسید سقف اتاق ریزش کنه؟گفتند نه چاره ایی نیست باهزاران التماس تونستم یک خیمه ازطریق دهیاربگیرم تاشب هادرخیمه سرکنیم،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،،
یوسف وشیرین باباشونو ازدست دادند
بابایی که من سالها میشناختمش،
عُمر،، کفش دوز بود زمانی کنارخونه امون بغل مغازه های پدریم کفاشی میکرد همیشه منو سردار جمیله صدامیزد ،مرد زحمتکش و مهاجربود ازبرادران افاغنه ،یابه روایتی هُراسان ،افغانستان جدید، مریم ازروستاهای بمپور باعُمر ازدواج کرد صاحب سه فرزند شدند وعُمر دریک روز زمستانی قلبش ایست کرد وبچه هاشو تنهاگذاشت ،، حالا مریم وبچه هاش تنهاهستند تحت پوشش هیچ ارگانی باسوزن دوزی گذران زندگی میکنند
ازاینرو تصمیم گرفتم ازتک تک شما خوبان نیکوکاربخام واسشون قدمی برداریم ،اگرازمیان شما کسی باشه یک اتاق باسرویس بهداشتی واسشون بسازه حتما اعلام کنه ،برای دیگر مخارج جانبی یوسف ،،شیرین که نخبه ها وآینده سازان ماهستند همیاری کنید
پ نوشت پست قبلی
بمپور،خیراباد،خ سعدی سمت چپ میدان خاکی منزل مریم خودسرپرست مادریوسف وشیرین ،
شماره حساب ۶۰۳۷۷۰۱۱۸۸۶۶۰۰۶۹
#موسسه مردم نهادمهرآوران به فردایی بهترمی اندیشد#
3.9K views23:46
ب
پورنو در تلگرام » 
