2021-11-18 13:50:46
اولین بار که دیده بودمت . . .
از حاشیههای خیابانِ ذهنم هم رد نمیشد
که روزی میتوانی یک تنه گند بزنی
به تمام تلاش داروسازها
برای تاثیر مسکن های جورواجورشان !
که گرمای آغوشت، بدون شک میتواند
بخاری های خانه را بلا استفاده کند و
اگر بین خودمان میمانَد،میخواهم بگویم که
خورشید تا پای حسادت به تو پیش رفته بود.
آن روز، در گیرودار راهپیماییِ تمام فکرهای
روزمره زندگیَم،درست وقتی که دیدمت،
فکرش را هم نمیکردم که قرار نیست
شبیه هیچ کدام از عابرهایی باشی که
تا به آن ساعت از کنارشان رد شده بودم.
مثلا همان پیرزن خموده ای که داشت
تمام تلاشش را میکرد که خریدهایش
را به خانه برساند،
یا همان خانوم تقریبا سی ساله ای که پشت تلفن
داشت از ترکیدن لوله آب خانهشان مینالید.
تقصیر من نبود،تقصیر توهم نبود.
ما هیچ کدام نمیدانستیم، دل هایمان کنارهِ
پیاده رویِ تنگِ سومین فرعیِ خیابانِ فلسطین
جا خواهد ماند.
به خیال خودمان احساساتمان هم،
همقدم شده بودند با کفش هایمان.
من اولین بار که دیدمت نمیدانستم
روزی،لحظهای،جایی
دلم از نبودنت سخت میمیرد.
@AK_FAMILY_AK •𖤐⃟ • #K
48 viewsedited 10:50